حجم کارم زیاده واسه همین ناراضیام

اخیرا توصیف فوق رو بعنوان یک دلیل #نارضایتی از کار و/یا شرکت فعلی زیاد می شنویم. پس بد نیست یه مقدار در موردش گپ بزنیم:
ابتدا دو فکت ذهنی:
فکت اول: کار زیاد (کمیت، مقدار و حجم کار) بخصوص وقتی باعث #استرس و افت #عملکرد می شود اصلا فضیلت محسوب نمیشه.
فکت دوم: کار زیاد برای برخی مشاغل قابل توجیه هست (مثلا طرف تو واحد پاسخگویی تلفنی و کال سنتر 118، مدام باید تلفن جواب بده. یا توی یه خط مونتاژ خودرو، تعیین شده که باید روزی صد تا بلوک سیلندر رو زیر دستگاه پرس بگذاره)، اما وقتی شخصی در عناوین شغلی کارشناس و مدیریت، میگه حجم کارم زیاده و نفسم بریده، شک نکنید یک جای کار می لنگد !
حالا کجای کار می لنگد (نظر من)؟
حالت اول: ممکن است مدیران شرکت، سیستم برده داری رو بهش تمایل ذاتی دارن. یعنی براشون لزوما مهم نیست که اصولا کاری (بمعنای اثربخشی) از طریق پرسنل انجام بشود. همین که تعداد پرسنل و ظواهر حجم کارشان زیاد باشد کافیست که ما احساس کنیم یک امپراطوری کوچک در خدمت ماست !
حالت دوم: ممکن است مدیران شرکت، برعکس، به اثربخشی اعتقاد داشته باشند اما چون زیرساخت، سیستم مستندسازی وجود ندارد، افراد درگیر سعی و خطاهای بی موردی هستند که حجم کارشان را زیاد می کند اما نتیجه ای حاصل نمی کند. اینجور مواقع هم مدیر ارشد باید از سیستم سازی حمایت کند و خود کارشناس که از نزدیک با کار مانوس است می تواند به مستندسازی و ایجاد درجاتی از سیستم سازی کمک کند.
پینوشت: وقتی میگیم سیستم، یه چیز شق القمر تو ذهن تجسم نکنیم. همین که طرف کار فعلیش رو بصورت منظم مثلا توی یک صفحه گسترده اکسل ، پیاده سازی کنه و به کارهاش نظم بده هم از جنس کار سیستمی است.
حالت سوم: ممکن است کارشناس یا شاغل مربوطه، اصولا کم کاری می کند. با اندکی برقراری نظم می تواند به کاهش حجم کار خود کمک کند اما دریغ می کند زیرا تصور می کند انگیزه کافی را برای این کار ندارد. در اینصورت باید بپرسیم چرا برای ما خوب کار نمی کنی؟ دردت چیه عزیزم ؟!
دیدگاهتان را بنویسید